کد مطلب:316808 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:208
نذر حضرت عباس
در كتاب معجزات و كرامات ائمه ی اطهار علیهم السلام صفحه ی 124، تألیف سید هادی خراسانی حائری آمده است كه:
حكایت كرد شیخ جلیل عالم، آشیخ مهدی كرمانشاهی از پدر عالی قدرش، كه در حرم مطهر اباالفضل علیه السلام مشرف بودم، ایام زیارتی و ازدحام زوار در حرم خیلی زیاد بود، در این بین مرد عربی با زنش مشغول زیارت و طواف بود تا رسیدند به بالای سر، پنجره ی اول از پیش رو، یك مرتبه زن بلند شد و چسبید به ضریح به طوری كه تمام اعضایش از پیشانی و دماغ و شكم و دست و پا همه به ضریح چسبید، شیون از مرد و زن بلند شد و هرچه خواستند او را حركت دهند ممكن نشد.
ناچار فریاد شوهرش بلند شد و گفت: یا عباس زن من گرو نزد تو باشد الان می روم گاومیش را می آورم.
معلوم شد گاومیشی نذر كرده اما بعد پشیمان شده و نیاورده است. مرد عرب بیرون رفت، كم كم مردم جمع شدند به طوری كه حرم و رواق و ایوان طلا پر شد و رفت و آمد ممكن نبود همه منتظر بودند كه آخر چه می شود، ما خیال كردیم منزل این مرد عرب دو سه فرسخ از شهر دور است و چند ساعتی رفت و آمدنش طول خواهد كشید ولی مثل اینكه نزدیك بوده، چون بعد از ساعتی افسار یك گاومیش چاقی را گرفته و به مجرد وارد شدن در صحن زن از ضریح رها شد و با هلهله و شادی و سلام و صلوات از حرم بیرون آمد.
[ صفحه 156]
در پیش رخت مه چیست، ای ماه بنی هاشم
بی نور توام ره نیست، ای ماه بنی هاشم
گشتیم كه ره یابیم، بر كوی حسین اما
غیر ره تو ره نیست، ای ماه بنی هاشم
هر كس نكند تعظیم، بر خاك رهت عباس
شیعه صد و ده نیست ای ماه بنی هاشم
آن را كه تو در محشر، هرگز نشوی شافع
پیروی منزه نیست، ای ماه بنی هاشم
شعر از سید محمدرضا محرمی «سما»
[ صفحه 157]
حكایت كرد شیخ جلیل عالم، آشیخ مهدی كرمانشاهی از پدر عالی قدرش، كه در حرم مطهر اباالفضل علیه السلام مشرف بودم، ایام زیارتی و ازدحام زوار در حرم خیلی زیاد بود، در این بین مرد عربی با زنش مشغول زیارت و طواف بود تا رسیدند به بالای سر، پنجره ی اول از پیش رو، یك مرتبه زن بلند شد و چسبید به ضریح به طوری كه تمام اعضایش از پیشانی و دماغ و شكم و دست و پا همه به ضریح چسبید، شیون از مرد و زن بلند شد و هرچه خواستند او را حركت دهند ممكن نشد.
ناچار فریاد شوهرش بلند شد و گفت: یا عباس زن من گرو نزد تو باشد الان می روم گاومیش را می آورم.
معلوم شد گاومیشی نذر كرده اما بعد پشیمان شده و نیاورده است. مرد عرب بیرون رفت، كم كم مردم جمع شدند به طوری كه حرم و رواق و ایوان طلا پر شد و رفت و آمد ممكن نبود همه منتظر بودند كه آخر چه می شود، ما خیال كردیم منزل این مرد عرب دو سه فرسخ از شهر دور است و چند ساعتی رفت و آمدنش طول خواهد كشید ولی مثل اینكه نزدیك بوده، چون بعد از ساعتی افسار یك گاومیش چاقی را گرفته و به مجرد وارد شدن در صحن زن از ضریح رها شد و با هلهله و شادی و سلام و صلوات از حرم بیرون آمد.
[ صفحه 156]
در پیش رخت مه چیست، ای ماه بنی هاشم
بی نور توام ره نیست، ای ماه بنی هاشم
گشتیم كه ره یابیم، بر كوی حسین اما
غیر ره تو ره نیست، ای ماه بنی هاشم
هر كس نكند تعظیم، بر خاك رهت عباس
شیعه صد و ده نیست ای ماه بنی هاشم
آن را كه تو در محشر، هرگز نشوی شافع
پیروی منزه نیست، ای ماه بنی هاشم
شعر از سید محمدرضا محرمی «سما»
[ صفحه 157]